گفتم به خرد که رهبر دوران کیست
در ظل ولایت که می باید زیست
گفتا که بسی گشتم و یک تن دیدم
سید علی حسینی خامنه ای است
تاب منجلي را بنگريد
چهره سيد علي را بنگريد
چهره آقا شبيه آينه است
نام امروز خميني، خامنه است
جان خود در ره "اولاد علي" مي بازيم
همچو "مالك" به "عدوان علي" مي تازيم
اي كه گويي كه خلايق ز "ولي" خسته شدند
كوري چشم تو بر "سيد علي" مي نازيم
اي جوانان حيدري بايد شدن
جان فداي رهبري بايد شدن
هرگز به غير جانان
ما جان نمي فروشيم
جان مي دهيم اما
جانان نمي فروشيم
دشمن اگر ببخشد
کاخ سفيد خود را
يک تار موي رهبر
بر آن نمي فروشيم
تصوير خدا عکس گل آمنه است
بر کوه دلم نام علي قايمه است
احمد بودش يارو علي ياور او
هر کس که محب علي خامنه است
ميرما«سيدعلي خامنه»است
نعمت ماپاکي اين آينه است
مابه سيماي«سيدعلي»مه ديده ايم
مادراين آيينه الله ديده ايم
«حکم»اوميزان به هرچه راستي است
غيرازاين رفعت تمامي کاستي است
دست دردستتان هم گل کاشتيم
ماامامي چون«خميني»داشتيم
پاک وروشن مثل قلب آينه است
آن«امام»امروزنامش«خامنه»است
شرحي عشق ملت هاست - او-
غايت عشق«بسيجي»هاست - او
مابه فکر«جاه»و«جوفه»نيستيم
ياعلي!مااهل«کوفه»نيستيم
عشق دونقش است دريک آينه
ترجمه کردم:«خميني»-«خامنه»
در كشور عشق مقتدا خامنه ايست
فرماندهي كل قوا خامنه ايست
ديروز اگر عزيز مصر يوسف بود
امروز عزيز دل ما خامنه ايست
گفتند كه عاشقي و ديوانهنهاي
در باب خيال و خم ابروي كهاي
گفتند بگو؛ به قصد قربت گفتم
سيد علي الحسيني الخامنهاي
ما منتظر صبح شب يلدائيم
آماده براي فرج فردائيم
فردا که عزيز فاطمه(عج)مي آيد
با "خامنه اي"به کربلا مي آييم
اي قلم از قدرتي غالب بگو
از علي بن ابي طالب بگو
از علي مرد سياست مرد دين
از علي تنها ترين مرد زمين
بيعت ما دوستان عين ولاست
زاده ي زهرا علي روح خداست
عده اي از همرهان جاهل شدند
در حمايت از علي کاهل شدند
خاک شهر کوفه بر سرهايتان
پس چه شد ايمان و باورهايتان
پشت بر مولا زهرا کرده ايد
هيچ و شرم از اين شهيدان کرده ايد
حرفي از اعماق ايمان مي زنم
با لب و حلق شهيدان ميزنم
سامري ها با قلم بت ساختند
فتنه در دامان دين انداختند
مکر داخل کفر خارج را ببين
رونق کار خوارج را ببين
دين فروشان قلعه در باور زدند
يک به يک پشت قلم اردو زدند
با اساس دين تسامح مي کنند
پاي ارزش ها تساهل مي کنند
هديه بر رقاصه ها واجب نبود
قدر عالم کمتر از مطرب نبود
تا که گردد فتنه و آشوب کم
جبهه اي ها باز باهم هم قسم
نائب مهدي ولي داريم و بس
شيعيان سيد علي داريم و بس
آهن آب ديده را زنگ عوض نمي کند
چهره انقلاب را جنگ عوض نمي کند
به خيل دشمنان بگو ، به کوري دو چشمتان
مطيع امر رهبري ، رنگ عوض نمي کند
در حـــفاظـــت ز اميــــرم علي خــــامـــنه اي
مي شــــوم مـــيثــــم تــــمار ، بـــه دارم بـــزنيــد
ديديد هنوز عشق لشکر دارد
ديديد که اين قافله رهبر دارد
اي مانده نهرواني عهد شکن
اين ملک علي مالک اشتر دارد
شعري از رهبرمعظم انقلاب حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (مدظله العالي)
(این شعر هنوز تایید نشده است)
خورشيد من بر آي...
دل را زبي خودي سر از خود رميدن است
جان را هوا ي از قفس پريدن است
از بيم مرگ نيست كه سر داده ام فغان
بانگ جرس به شوق به منزل رسيده است
دستم نمي رسد كه دل از سينه بركنم
باري علاج شكرگريبان دريدن است
شامم سيه تراست زگيسوي سركشت
خورشيدمن برآي كه وقت دميدن است
بوي تواي خلاصه گلزار زندگي
مرغ نگه در آرزوي پركشيدن است
بگرفت آب و رنگ ز فيض حضورتو
هر گل دراين چمن كه سزاوارديدن است
با اهل درد شرح غم خود نمي كنم
تقديم غصه ي دل من ناشنيدن است
آن راكه لب به دام هوس گشت آشنا
روزي امين سزا لب حسرت گزيدن است
اینم یه شعر تو مایه های طنز برای دشمنی که
به فرموده آقا
در قواره های دشمنی با ملت بزرگ ایران نیست
خاکـــت با بیابون اگــــــــه یکسانه تل آویو
از الان بــــدون که کــــــار ایرانـــــه تل آویو
تا صحبت آقــا رو شنـــــیـــدی شدی لرزون
التماس نکن،بی فایـــده است جانه تل آویو
-----------------